انقلاب صنعتی چهارم، تغییر و تحولات بنافکنانهای را در صنایع معدنی و فلزی پدید آورده است و ما برای بقا ناگزیریم به این تحولات توجه کنیم. میانگین سهم بخش معدن، از تولید ناخالص داخلی جهانی 5.1 درصد اما با وجود قرار گرفتن ایران روی کمربند مس، طلا و سنگآهن دنیا، سهم معدن از تولید ناخالص داخلی ایران، 0.9درصد است، پس ما در صنعت معدن نیاز به توسعه داریم اما بخشی از این توسعه ازطریق «فرآوری» و بخش دیگر از طریق «توسعه فناوری» دستیافتنی است.
داور نظری، جانشین مدیرعامل فناپ زیرساخت در توسعه و فناوری در گفتوگو با ایراسین با بیان این مطلب به تشریح و تبیین مسیر تحول دیجیتال در صنایع معدنی و فلزی در صنایع معدنی و فلزی پرداخت.
آیا تحول دیجیتال، تنها با بکارگیری فناوریهای نوپدید بدست میآید؟
یافتههای علمی و بهروشهای موجود نشان میدهد، فناوریهای تحول آفرین مثل اینترنت اشیا، کلان داده، هوش مصنوعی، رایانش ابری، زنجیره بلوکی، رباتها، واقعیت مجازی، واقعیت افزوده و همزاد دیجیتالی به تنهایی برای تحول دیجیتال کافی نیستند. تحول دیجیتال پیش از هر چیز نیازمند یک تحول ذهنی و دگرگونی در الگوهای فکری و خاستگاه فرهنگی است که به بازنگری مدل کسب و کار، فرایندها و شناسایی ذینفعان با بکارگیری فناوری تحولآفرین بر میگردد، امروزه دنیا بر پایه اقتصاد دیجیتال با رویکرد اکوسیستمی و روی پلتفرم استوار است. ستون فقرات اقتصاد دیجیتال، شبکهای برای ساخت اکوسیستم مبتنی بر پلتفرم است.
برای تحول دیجیتال در بخش معدن و فولاد، در گام نخست لازم است استراتژی شرکتهای معدنی و فولادی بگونهای طراحی بشوند که پشتیبانیکننده این فناوریها باشند. برای مثال وقتی یک سازمان معدنی در استراتژیهای تحول دیجیتال بر «ادغامهای عمودی و افقی» تاکید کرده یا به موضوع «تمایز» بیشتر از بحث «رهبری هزینه» اهمیت میدهد، این راهبردها و خطمشیگذاریها تنها با کمک فناوریهای تحول دیجیتال قابل پیادهسازی است. همچنین، تغییرات بنافکنانه در مدل کسب و کار و رویکرد پلتفرمی در راهبردهای این صنعت، گام نخست پذیرش فناوری، پیش از ورود فناوری به صنعت فولاد است.
موضوعات بعدی، وجود یک رهبری تحول در سازمانهای صنعت معدن و فولاد، نهادینه کردن یک فرهنگ سازمانی نوآور در این صنعت، آمادگی مشتریان و ذینفعان برای پذیرش این تغییرات و فناوریهایی که برای پشتیبانی محصولات در یک صنعت مورد نیاز است، همه اینها در کنار هم بعنوان یک منظومه میتوانند، آن تحول بنافکنانه را در صنعت معدن و فولاد رقم بزنند.
الزامات گذار از نسل سوم فناوری به نسل چهارم
در دنیا، انقلاب صنعتی سوم کامل شده و سپس وارد انقلاب صنعتی چهارم شدهاند در حالی ما در برخی صنایع هنوز درگیر نسل سوم صنعت هستیم بگونهای که هنوز لایه «فناوری عملیاتی(OT)» و لایه برنامهریزی منابع سازمانی(ERP) ما بطور کامل شکل نگرفته تا بستری برای استقرار فناوریهای تحول آفرین صنعت 4 بشوند.
در حوزه صنعت چهار یا صنعت هوشمند ما به مجموعهای از معماریها برای تحول دیجیتال صنعتی نیاز داریم تا بتوانیم از پلتفرمهای ترکیبی بهره بگیریم، پلتفرم اینترنت اشیا، پلتفرم رایانش ابری، پلتفرم برنامهریزی منابع سازمانی و پلتفرم هوش مصنوعی و… که لازم است با همدیگر یکپارچه بشوند تا صحنهای زیبا از تحول مبتنی بر فناوریهای دیجیتال بیافرینند.
افزون بر پلتفرمها و معماریها؛ نیاز داریم که ترکیبی از فناوری اطلاعات(IT) و فناوری عملیاتی(OT) را در صنعت داشته باشیم. در دوره انقلاب صنعتی سوم، «فناوری عملیاتی» شکل گرفته ولی وقتی «فناوری اطلاعات» وارد میشود باید در لایه لبه با همدیگر تعامل داشته باشند. اکنون در صنعت، لایه کنترلگر منطقی برنامهپذیر(PLC) به درگاه (گیت وی) متصل شده و جریان داده برقرار است، ولی وقتی که میخواهد به اینترنت اشیا یا به پلتفرم برنامهریزی منابع سازمانی متصل بشود ما نیاز داریم که این معماریها را با همدیگر ترکیب کنیم و در این راستا دغدغه مهم ما امنیت میان لایه فناوری اطلاعات(IT) و فناوری عملیاتی(OT) است که بسیار چالشبرانگیز است، چون لایه فناوری عملیاتی بدلیل اینکه در بستر زمان شکل گرفته، بسیار امن هست و استانداردهای لازم را دارد ، اما در لایه فناوری اطلاعات چون قرار است، همه چیز به همه جا متصل بشود، ضریب امنیت بسیار پایین میآید، به عبارت دیگر، در لایه فناوری عملیاتی چون ارتباطات کرانمند داخلی درون کارخانه است امنیت در آن شبکه برقرار است، شرکت فناپ زیرساخت، خوشبختانه توان تامین امنیت در این حوزه را دارد؛ ولی اطمینان بخشی و متقاعد کردن کارفرماها و صاحبان صنایع با سختی همراه است.
با مقاومت مدیران چه کنیم؟
در صنایع معدنی و فلزی که یک نگاه کمابیش سنتی حاکم است، پذیرش فناوری بویژه برای مدیران چالش برانگیز است، اما برای این چالش هم راهکارهایی وجود دارد. دیویس که سال 1989مدل پذیرش فناوری TAM را ارائه کرد، ماهیت مقاومت در سازمان را تشریح کرده و میگوید پذیرش فناوری در یک صنعت یا برمبنای «سهولت در استفاده» است یا بر پایه «سودمندی»، اگر بخواهیم «سهولت در استفاده» را مدنظر قرار بدهیم، لازم است فناوریها را با الزامات ویژهای وارد صنعت کنیم، این فناوریها باید «معماری انطباقپذیر» داشته باشند به موضوع «امنیت و حریم خصوصی» توجه کنیم، «قابل اعتماد بودن و آزمایشپذیر بودن» آنها را در نظر بگیریم.
آنجا که دیویس میگوید هرچه سهولت بکارگیری فناوری بیشتر باشد ضریب پذیرش بالا میرود، عوامل سازمانی، محیطی و فردی تعیینکننده هستند؛ تجارب قبلی افراد سازمان در مقابل فناوری بسیار مهم است، اگر تجربه منفی داشته باشند حتما مقاومت میکنند، یا واحدی که میخواهد تحول دیجیتال را پیاده کند مهم است که خوشنام باشد و پیشینه موفقی داشته باشد.
در لایه سیاستگذاری اگر ایمیدرو قوانین و مقررات مشوقانهای برای بکارگیری فناوریهای نوپدید به سازمانهای ابلاغ کند، دریافت این پیامها از محیط در کاهش مقاومت صنعت معدن و فولاد بسیار موثر است.
بررسیها نشان میدهد بخش مهمی از مقاومتها ماهیت فردی دارند یعنی لازم است ما روی افزایش ضریب پذیرش کارکنان صنعت تمرکز کنیم و در برنامههای توسعه فردی، هنجارهای ذهنی افراد درباره فناوری را هدایت کنیم. لازم است فناوریها کاربر پسند باشد، تا مقاومت کمتر بشود و دیگر اینکه در طراحی فرایندهای سازمانی، قابلیت پویایی سازمانی را لحاظ کنیم.