متاورس صنعتی چیست و چه تفاوتی با همزاد دیجیتالی دارد؟

متاورس صنعتی

در دهه‌های آینده سازمان‌ها بسیار متفاوت با اکنون به نظر خواهند رسید. دنیایی را مجسم می‌کنیم که در آن مرز میان محیط‌های فیزیکی و دیجیتالی واضح و مشخص نخواهد بود. همه تجهیزات، فرایندها و افراد که در سازمان یا وابسته به آن باشند به طور مجازی شبیه‌سازی و به یکدیگر متصل خواهند شد. بنابراین همه جنبه‌های کار می‌تواند صرفا- یا دست کم پیش از انجام شدن در دنیای فیزیکی- به صورت دیجیتالی انجام شود.

تجربه‌های غوطه‌ورکننده‌ای (immersive) که واقعیت افزوده و واقعیت مجازی فراهم می‌کنند به کارکنان این امکان را می‌دهد که آموزش‌های لازم و همچنین تجربه طراحی محصول در دنیای واقعی را از پشت میزشان با کار روی نمونه‌های دیجیتالی سه‌بعدی مشابه تجهیزات واقعی کسب کنند. به کمک فناوری‌های هوش مصنوعی و شبیه‌سازی‌‌ها مدیران ارشد می‌توانند با دقت بسیار بالا رویدادهای آینده را پیش‌بینی کنند و بهترین اقدام ممکن را حتی در دشوارترین و پرتلاطم‌ترین شرایط ارائه دهند. این همان متاورس سازمانی است؛ محیطی دیجیتال و اغلب غوطه‌ورکننده که همه جوانب سازمان را شبیه‌سازی و متصل می‌کند تا تجربه‌ها و تصیم‌گیری‌ها را بهینه کند. با اینکه ایده متاورس سازمانی هنوز جاه‌طلبانه است حرکت به سمت آن همین حالا نیز با توسعه سنگ بناي آن یعنی همزاد دیجیتالي آغاز شده است.

در حال حاضر شرکت‌ها در سراسر جهان در حال ساخت پایه‌ها و شالوده‌های متاورس صنعتی یعنی همزادهای دیجیتالي هستند. در نهایت ده‌ها همزاد دیجیتالي متصل به هم که همه‌چیز از تجهیزات فیزیکی تا افراد و فرایندهای اصلی کسب‌وکار را شبیه‌سازی می‌کنند و اغلب بدون مداخله انسان با محيط فيزيکي تعامل دارند، متاورس سازمانی را پدید خواهند آورد.

اگر بخواهیم به مقایسه همزاد دیجیتالي با متاورس بطور کلی بپردازیم باید گفت در همزادهای دیجیتالي هم مثل متاورس می‌توان دنیای کاملی را ساخت و در آنها جمعیتی از آواتارها را ایجاد کرد. هر دو قادرند به دلخواه توسعه‌دهندگان رشد کنند اما محدودیت‌هایی نیز وجود دارد. اول اینکه بخش‌هایی از متاورس چون نیازی نیست به تجهیزات و اشیای فیزیکی موجود پیوندی داشته باشد می‌تواند از صفر ساخته شود اما همزاد دیجیتالي به شیء یا فرایندی نیاز دارد که آن را انعکاس دهد و شبیه‌سازی کند. همچنین همزادهای دیجیتالي کاملا وابسته به یکپارچه‌سازی داده‌ها هستند. داده‌ها در لحظه با استفاده از حسگرهای متصل به تجهیزات دنیای واقعی ایجاد می‌شوند و در نقش پلی برای اتصال آنها به همتای مجازی‌ خود عمل می‌کنند. متاورس لزوما برای هستی یافتن نیازی به حسگرها ندارد، هرچند اتصال‌هايي به دنیای واقعی هم خواهد داشت. وجه تمایز دیگر متاورس و همزاد دیجیتالي آن است که عموما متاورس باید سطحی از تجربه غوطه‌ورکننده را ایجاد کند که در همزاد دیجیتالي نیاز نیست.

 

اصول طراحی صنعت 4 و کارخانه هوشمند

پژوهشگران شش اصل طراحی را شناسایی کرده‌اند که کسب‌وکارها باید به کار ببندند تا از مزایای کامل فناوری‌های صنعت 4 بهره‌مند شوند:

 

تعامل‌پذیری و قابلیت همکاری (interoperability)

تعامل‌پذیری همان توانایی ارتباط برقرار کردن، تبادل داده و هماهنگ‌کردن فعالیت‌ها بین اشیا، ماشین‌ها و اشخاص در کسب‌وکار است.

طراحی کارخانه هوشمند با تاکید بر تعامل‌پذیری، توانایی به اشتراک‌گذاری اطلاعات فنی بین اجزای سیستم را تضمین می‌کند. در وهله بعد تولید‌کنندگان می‌توانند می‌توان این گونه اطلاعات از کسب‌وکار را با یکدیگر، تامین‌کنندگان و مشتریان به اشتراک بگذارند.

 

مجازیسازی (virtualization)

این فرایند، سیستم‌های فیزیکی تولید، معادل‌های دیجیتال آنها و داده‌های فرایندها را ترکیب می‌کند و محیطی مجازی از کارخانه را پدید می‌آورد. به این ترتیب می‌توان:

  • به شبیه‌سازی، کنترل و پایش فرایندها و سیستم‌های فیزیکی پرداخت.
  • داده‌هایی را برای به‌روزرسانی مدل مجازی در لحظه ارسال کرد.
  • با ایجاد نمونه‌های اولیه دیجیتالی تغییراتی را در طراحی کارخانه به وجود آورد.
  • کارکنان را برای انجام کارهای غیرخودکار و دستی آموزش داد.
  • عیوب را تشخیص داد و پیش‌بینی کرد.
  • کارکنان را در نگهداری و تعمیرات راهنمایی کرد.

 

تمرکززدایی (decentralization)

واگذار کردن تصمیم‌گیری‌های غیرمتمرکز، خودکار و مستقل به ماشین‌ها و سیستم‌های فیزیکی سایبری یکی از اهداف اصلی صنعت 4 است. هدف کلی آن است که سیستم‌های فیزیکی سایبری توان تصمیم‌گیری بدون کنترل متمرکز (از سوی انسان یا ماشین) را پیدا کنند. فقط در موارد خاص و موارد تداخل يا مغايرت با اهداف مقرر، تصميم‌گيري و اقدام به سطوح بالاتر ارجاع داده مي‌شود. سيستم غيرمتمرکز قابليت سازگاري و مقياس‌پذيري بالايي نيز دارد که در پاسخگويي مناسب به تغييرات صنعت، عاملي تعيين‌کننده است.

 

ماژولار (پیمانهای) بودن (modularity)

این ویژگی طراحی سبب می‌شود بتوان اجزای سیستم را به سهولت و سرعت سوار کرد، از هم جدا کرد و از نو ترکیب کرد. این به معنای قابلیت اضافه کردن، جابجا کردن و چیدمان دوباره اجزا در خط تولید با کمترین زحمت و در حداقل زمان ممکن است. با طراحی یک کارخانه هوشمند ماژولار، قابلیت یکپارچه‌سازی با تجهیزات هوشمند وجود خواهد داشت که ممکن است از چندین عرضه‌کننده مختلف تهیه شوند.

 

در لحظه بودن (real-time capability)

با توجه به ماژولار بودن کارخانه، چیدمان آن باید طوری باشد که به تغییرات داخلی و خارجی به موقع واکنش نشان دهد. این واکنش سریع، بر قابلیت جمع‌آوری و تحلیل داده‌های جدید و روزآمد مبتنی است. با این توانایی، تولیدکنندگان از علت ریشه‌ای و بنیادی مسایل مطلع می‌شوند، خطر بالقوه تعطیلی خارج از برنامه را پیش‌بینی می‌کنند و بر اساس تقاضای مشتریان که پیوسته تغییر می‌کند برای تغییر خط تولید برنامه‌ریزی می‌کنند.

 

خدمت‌گرایی (service orientation)

این اصل طراحی، تمرکز را به جای فروشِ صِرف محصولات، به فروش محصولات و خدمات معطوف می‌کند. کارخانه‌های هوشمند با استراتژی خدمت‌گرا محصولات را طراحی و تولید می‌کنند، خدمات مرتبطی را ایجاد می‌کنند و همه را با هم می‌فروشند. این رویکرد ایجاب می‌کند که فرایندهای اصلی به یاری ابتکار و نوآوری بهبود یابد و سایر فرایندها در صورت لزوم برون‌سپاری یا حذف شود.

ویژگی در لحظه بودن که کلان‌داده آن را ممکن می‌کند و نیز جریان آزاد اطلاعات که به یاری قابلیت تعامل سیستم‌ها حاصل می‌شود در کنار هم سبب می‌شوند کسب‌وکارها بتوانند خود را بلافاصله با تغییر نیازها و انتظارات مشتریان وفق دهند و همچنین بتوانند خدماتی شخصی‌سازی شده به آنها ارائه دهند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *