فناپ زیرساخت بعنوان شرکتی که در زمینه طراحی و ساخت مرکز داده فعالیت میکند از زاویه دیگری به این شاخه از بازار نگاه میکند. هرچند این شرکت چند سالی است به تملک مراکز داده و ارائه سرویس نیز پرداخته است. مهدی ایزدیار، مدیرعامل فناپ زیرساخت، در گفتوگو با پیوست هم از مرحله احداث دیتاسنترها سخن میگوید و هم به موضوعات بعدی مانند سطحبندی، تعرفهگذاری ریسکهای ساخت دیتاسنتر و… میپردازد.
چه شد که فناپ زیرساخت وارد حوزه مرکز داده شد؟
چون ماهیت مرکز داده زیرساختی است، از همینرو در جریان بازنگری و نگارش سند استراتژیک شرکت، مورد بررسی قرار گرفت، نتیجه بررسی نشان داد ظرفیت زیادی برای کار کردن در این حوزه وجود دارد. در زمینه دسترسی آسان، راحت، امن و سریع به اطلاعات و حتی سرویسها و نرمافزارها چالشهای متعددی بود و کمتر سازمانی رویکرد بهرهگیری از یک مکان فیزیکی استاندارد برای ذخیرهسازی اطلاعات را داشت. بجز چند ارگان خاص که از ابتدا استاندارد و اصولی پیش رفته بودند بقیه آگاهی لازم را نداشتند و بیشتر یک اتاق سرور داشتند و با یک سرور شروع میکردند و بعد به دو تا سه سرور میرسید. بنابراین یک نگاه استاندارد در این زمینه نبود و برپایه بررسیها تصمیم گرفتیم وارد این حوزه بشویم.
از سوی دیگر ضرورت توسعه مرکز داده بخاطر توسعه فناوریهای دیجیتال و ارتباطات در سالهای اخیر بیشتر هم شده است. علتش شکل جدید سرمایه است که در اقتصاد دیجیتال تغییر کرده و اکنون دادهها به دارایی و سرمایه تبدیل شدهاند. در چنین حالتی باید به امکان ذخیرهسازی و در دسترس قرار گرفتن دادهها فکر کنیم. در این مقطع زمانی دو موضوع بسیار مهم است و روی اتخاذ تدبیر برای فضای ذخیرهسازی دادهها تأثیرگذار است؛ نخست، موضوع توسعه خدمات ابری و دیگری، روند رو به رشد توسعه فناوری اینترنت اشیا (IoT). با توسعه روزافزون اینترنت اشیا حجم تبادل دادهها و نیازمان به ذخیرهسازی و پردازش دادهها افزایش تصاعدی و چشمگیری خواهد یافت. در این صورت کاملا محتمل است که در سالهای پیش رو به برخورداری از زیرساخت مراکز داده نیاز فراوانی خواهیم داشت. اینها بود که سبب شد فناپ زیرساخت بطور جدی وارد حوزه توسعه مراکز داده سازمانی در کشور شود.
روند گسترش زمینه فعالیتهای فناپ زیرساخت در حوزه مرکز داده چگونه بوده؟
ما در نقش پیمانکار مرکز داده وارد شدیم و در طول این مسیر به این نقطه رسیدیم که میتوانیم ارائهدهنده خدمات مرکز داده هم باشیم. از سال ۹۷ کار را شروع کردیم. بانک پاسارگاد میخواست یک مرکز داده جدید احداث کند و این کار به ما واگذار شد و ۱۲۸ رک در بانک احداث کردیم. الان این دیتاسنتر در حال ارزیابی فنی است و به جرات میتوانم بگویم تنها مرکز داده Tier 4 کشور است، احداث ۱۲۸ رک، دو سال طول کشید و به موازات آن از سال ۹۸ کار احداث مراکز داده امام علی در صداوسیما و بعد مرکز داده بورس را گرفتیم و بعد هم بیمه مرکزی و کم کم بازیگر فعال این حوزه شدیم که در دو سال گذشته نزدیک به دو هزار رک ساختهایم.
گفته میشود دیتاسنترهای زیر ۵۰۰ رک، دیتاسنتر محسوب نمیشود؛ اما در ایران کمتر چنین دیتاسنترهایی هست و در عوض دیتاسنترهای کوچک زیادی در تهران و سایر شهرها داریم. این یک استراتژی بوده یا اجبار بازار ما را به این سمت برده که تعداد زیادی دیتاسنتر کوچک داریم که هزینه نگهداری مجموع آنها خیلی بیشتر خواهد شد.
واقعیت این است که یک استراتژی متمرکز حاکمیتی و بالادستی نسبت به این مسئله وجود نداشت. اگر قوانین را هم ملاحظه کنید در نیمه دوم دهه ۹۰ است که در برنامه ششم به این موضوعات توجه شده است و در برنامه هفتم است که تازه این مسئله پررنگ شده است. از همینرو هرکس براساس نیاز خودش کار را انجام میداد.
وقتی ما در خصوص اقتصاد مرکز داده صحبت میکنیم درباره اندازه، کاربری و تکنولوژی آن صحبت میکنیم. مراکز داده کاربردهای مختلفی برای سازمانها، خدمات ابری، خدمات اجاره و… دارند. این یک نوع طبقهبندی است. طبقهبندی منطقهای یا حاکمیتی هم میتوان انجام داد. در برنامه هفتم روی ایجاد قطب مراکز داده تاکید شده است که حداقل در سه نقطه مرکز داده طراحی شود. چند سالی هم هست که سازمان فناوری و وزارت ارتباطات یک مقدار این موضوع را ساختارمندتر کردهاند و واحدی را درست کردهاند.
از دید ابعادی تقسیمبندی دیتاسنترها چگونه است؟ ساختار پراکندگی و مدل خدماتی دیتاسنتر در دنیا چگونه است؟
در کشورهای توسعه یافته در سال ۲۰۲۳ تقریباً بطور متوسط به ازای هر ۵۴۰ کیلومتر یک دیتاسنتر وجود دارد. بیشترین دیتاسنترها هم در آمریکاست که ۵۸۰۰ تا ۵۹۰۰ دیتاسنتر در مقیاسهای مختلف دارند. اینها غیر از دیتاسنترهای منطقهای است. ولی واقعیت این است که مدل و فرهنگ و سبک خدماتگیری در آنجا متفاوت است. یعنی آنجا این امکان فراهم است که به سادگی از AWS (Amazon Web Services) سرویس بگیرید ولی در ایران به این سادگی نمیتوانید به سازمانها بگویید بیایید و این خدمات را از ما بگیرید. بحث محرمانگی اطلاعات دارند و غیره و در نتیجه واگذار نمیکنند.
به باور من نگاه اقتصاد دولتی هم خیلی تأثیرگذار است. وقتی در بدنه دولت قرار میگیریم دوست داریم همه چیز را در تملک داشته باشیم با اینکه در قوانین ما تصدیگری دولت تأیید نشده است. در جاهای دیگر دنیا اینها توزیع شده است. چرا آمریکا بیش از پنج هزار تا دیتاسنتر دارد؟ چون به اقصی نقاط دنیا سرویس میدهد. همه این نگاه را دارند که خدمات بگیرند، چون میدانند که هم خدمات بهتری میگیرند و هم ارزانتر تمام میشود.
ریشه مشکلات در زمینه مراکز داده یک بخشاش، فرهنگی است و بخش دیگرش هم برگرفته از اقتصاد است. در برنامه توسعه، ابر دولت آمده است. همین بار منفی دارد. یعنی اسناد بالادستی ما هم خودش چالشبرانگیز است. چرا باید دولت ایران خدمات را ایجاد کند؟ چرا نباید بخش خصوصی این خدمات را بدهد؟
برای ابر دولت سه وظیفه تعیین کردهاند. بیشتر از جنس دسترسیهای سازمانی، دسترسیهای مردم و خدمات عمومی است و وقتی میگویید دولت باید این بستر را فراهم کند، حساسیتهای دیگری هم ایجاد میکند که تبعات آن گریبانگیرش میشود.
یکی از مسائل احداث دیتاسنتر، جانمایی است. از یک طرف هزینه زمین و تامین امنیت در شهری مثل تهران خیلی بالاست و از سوی دیگر بیرون از تهران مشکلاتی مثل تامین برق داریم. چه در پردیس و چه در منطقه آزاد پیام این موضوع دیده میشود و فکر میکنم این هم در بزرگ نشدن دیتاسنترها موثر است.
برای جانمایی استاندارد، نکات مختلفی وجود دارد. هم از نظر پدافندی و هم فاکتورهای دیگر. نزدیکی به رودخانه و دریا و نزدیکی به مرزها و آبهای زیرزمینی و غیره. ولی بیشتر به سه آیتم خیلی اهمیت میدهند: ارتباطات، برق و زلزله. اینها خیلی مهم است. البته مهار زلزله با تکنولوژی تا حدی قابل حل است. ولی باز هم کسی ریسک نمیکند چون شاید بتوانید فضای فیزیکی را امن کنید، ولی سرویسهایی ارائه میشوند و ارتباطات ممکن است واجد چنین ویژگیهای سازهای نباشند و در نتیجه وقتی زلزله اتفاق میافتد، حتماً آنها آسیب میبینند و ارائه خدمات زیر سؤال میرود.
بحث تأمین برق هم بسیار پررنگ است. الان ما حدود ۱۸ هزار مگاوات ناترازی برق داریم. این یک چالش بزرگ است. این دیگر مربوط به شهر و نقطه خاصی نیست. الان تهران هم ناترازی دارد. وقتی به شهرکهای صنعتی بروید، شدیدتر هم میشود و تعطیلی شهرکها به دلیل قطع برق به طور متوسط به هفتهای سه روز رسیده است.
برای پوشش این ریسکها، مراکز داده پشتیبان را میسازند. بسته به طرح تداوم کسب و کار BCP شرکتها و میزان آستانه تحمل سامانه آنها که تا چه زمانی میتواند Downtime داشته باشد، طراحی مرکز داده پشتیبان را انجام میدهند که هفت سطح دارد که آخرش Active-Activeاست. به این ترتیب برای سامانههای حیاتی و مهم، این سامانه پشتیبان را در نقطه دیگری با همان شرایط و استانداردها ایجاد میکنند.
چون این بازار اکنون در کشور ظرفیت لازم را دارد، همه استانداردهایی که عرض کردم را در چند نقطه کشور ارزیابی کردیم و سرانجام یک کمپ مرکز داده را در شاهرود آغاز کردیم که حدود ۱۵۰۰ رک خواهد داشت که از مجموعههای ۲۰ رک شروع میشود و تا ۱۱۰ رک هم میرسد و بستگی به سامانههایی دارد که آنجا میآیند. مجوز پدافند آن را هم گرفتهایم که در پارک فناوری شاهرود احداث کنیم و میتواند پاسخگوی چنین ریسکهایی باشد.
دو موضوع مهم مطرح است. یکی تعرفهگذاری خدمات و دومی ارزیابی مراکز داده و جایی که باید این ارزیابی را انجام دهد. به نظر شما متولی این کار باید نهاد دولتی باشد یا بخش خصوصی و صنفی؟
اگر منظورتان سطحبندی مرکز داده است، همه جای دنیا سطحبندی را مجموعهای از سازمانهای خصوصی انجام میدهند؛ حاکمیت برای ارزیابی ورود نمیکند. یکی از مسائلی که ما در حوزه خدمات مراکز داده داریم، مسئله تعرفه است. دخالت دولت در قیمتگذاری چنین خدماتی نتیجهاش میشود بصرفه نبودن ارائه آن خدمات. یعنی وقتی شما قیمتهای دستوری را تحمیل میکنید، آن صنعت نابود میشود.
بنابراین ظرفیت رشد بازار مرکز داده هست اما چالش مهم اقتصاد دولتی و قیمتگذاری دستوری است؟
طبق آخرین گزارشی که در برنامه هفتم توسعه آمده، میگویند اقتصاد دیجیتالی بویژه در حوزه برنامهریزی و مرکز داده و ابری، تقریباً ۱۷۷ هزار میلیارد تومان بازار خواهد داشت که الان تقریباً ۳۰ هزار میلیارد تومان است. یعنی در برنامه یک رشد سالانه ۴۲ درصدی برای آن در نظر گرفته شده است. این ظرفیت وجود دارد و بازار، بازار خیلی پر ظرفیت است، ولی فرهنگ آن وجود ندارد و یک مشکل دیگر هم اقتصاد دولتی است که تاثیر منفی دارد.
فرق مرکز داده با صنایع دیگر این است که کل این صنعت وابسته به تکنولوژی خارجی است. یعنی از زیرساخت فیزیکیاش تا تجهیزات پردازشی و تجهیزات امنیتی صددرصد وابستگی داریم. یعنی شما میخواهید فضایی را با هزینه ارزی ایجاد کنید و دولت وارد میشود و میخواهد درآمدها را بر مبنای ریال تعیین کند. این برای شما صرفه اقتصادی ندارد.
واقعیت این است که خدمات مرکز داده در کشور ما از نظر اقتصادی در هیچ شرایطی مقرون به صرفه نیست. تهاجمیترین نوع بازار را در نظر بگیرید، حتی اگر قیمتهای فعلی را ضرب در دو هم بکنیم، بازگشت سرمایه حداقل 12 سال طول میکشد. اگر سن جایگزینی تکنولوژی را هم 4 سال در نظر بگیریم، به اندازه سه نسل مختلف تکنولوژی طول میکشد چون شما نمیتوانید 12 سال یک سرور را نگه دارید. در نتیجه 12 سال که گفتیم فرض بر این است که هزینهها ثابت باشد. پس هیچ وقت شما بازگشت سرمایه را در این حوزه نخواهید داشت.
پس شرکتهای فعال در این حوزه چرا به ارائه خدماتی میپردازند که بازگشت سرمایهاش اینقدر طولانی است؟
کسانی که خدمات اینچنینی میدهند دو هدف دارند. یکسری برای کاملکردن سبد خدماتشان است؛ مثل شرکتهای اینترنتی که چارهای ندارند که این خدمات را داشته باشند. یکسری هم با امید به آینده سرمایهگذاری کردهاند مثل خود ما. ما امید داریم که بههرحال شرایط کشور اینطور نمیماند. تا چه زمانی این اقتصاد میخواهد صددرصد دولتی باشد؟ تا کی میخواهد با این وضعیت اقتصادی و شرایطی که الان داریم سازمانها همه چیز را خودشان ارائه بدهند؟ ما امیدوار هستیم که سرانجام ارائه خدمات و قیمتگذاری را بازار و اقتصاد اجرا بکند.